روانشناسی

تفاوت های فردی در نیاز به وابستگی

افراد در قدرت این گرایش بسیار متفاوت هستند. این تفاوت ها، چه بر اساس ژنتیک و چه بر اساس تجربه، یک صفت (یا گرایش) نسبتاً پایدار را تشکیل می دهند.

اساساً، ما تمایل داریم به دنبال میزان تماس اجتماعی باشیم که برایمان مطلوب است، ترجیح می دهیم بعضی اوقات تنها باشیم و بعضی اوقات در موقعیت های اجتماعی (O’Connor & Rosenblood, 1996).

وقتی نیازهای وابستگی آنها برآورده نمی شود، مردم چگونه واکنش نشان می دهند؟ طرد اجتماعی منجر به افزایش حساسیت به اطلاعات بین فردی می شود (گاردنر، پیکت، و بروور، 2000) و در واقع منجر به عملکرد شناختی کمتر مؤثر می شود (باومیستر، تونگ، و نوس، 2002).

دهه‌ها تحقیق توسط روانشناسان اجتماعی نشان می‌دهد که اگرچه نیاز به وابستگی به دیگران هر دو قوی است

و به طور کلی (به عنوان مثال، Baumeister & Twenge، 2003؛ Koole et al.، 2006) برخی از افراد هستند که آنچه را که به عنوان سبک دلبستگی اجتنابی ردکننده شناخته می شود نشان می دهند – الگویی که در آن ادعا می کنند نیاز کمی به دلبستگی عاطفی دارند یا هیچ نیازی ندارند. دیگران، و در واقع تمایل به اجتناب از روابط نزدیک دارند (به عنوان مثال، کالینز و فینی، 2000). منبع

آیا واقعاً چنین افرادی از این قاعده کلی مستثنی هستند که ما به عنوان انسان نیاز شدیدی به وابستگی به دیگران داریم؟

با این حال، روانشناسان اجتماعی مبتکر هستند، و یافته های تحقیقاتی (مانند کاروالو و گابریل، 2006) نشان می دهد که در واقع، حتی افرادی که ادعا می کنند نیازی به وابستگی ندارند یا حداقل تا حدودی این کار را انجام می دهند. درست است – آنها ممکن است در این بعد نسبت به بسیاری از افراد دیگر پایین تر باشند، اما حتی وقتی متوجه می شوند که مورد قبول دیگران هستند – یعنی افرادی که ادعا می کنند به آنها نیازی ندارند، عزت نفس بیشتری نشان می دهند و خلق و خوی بهتری دارند.

تأثیرات موقعیتی

در حالی که افراد با توجه به نیازشان به وابستگی به دیگران متفاوت هستند، رویدادهای خارجی می توانند به طور موقت این نیاز را تقویت یا کاهش دهند. به عنوان مثال، هنگامی که افراد مرگ و میر خود را یادآوری می کنند، یک پاسخ رایج تمایل به وابستگی به دیگران است (ویسمن و کول، 2003). به همین ترتیب،

پس از رویدادهای بسیار آزاردهنده مانند بلایای طبیعی، بسیاری از مردم تمایل بیشتری به وابستگی به دیگران را تجربه می کنند – در درجه اول برای به دست آوردن کمک و آسایش و کاهش احساسات منفی (بنجامین، 1998؛ برن، 1991).

یکی از دلایل اساسی برای پاسخ به استرس با دوستانه و وابستگی اولین بار توسط Schachter (1959) شناسایی شد. کار اولیه او نشان داد که شرکت کنندگان در آزمایشی که انتظار داشتند شوک الکتریکی دریافت کنند، ترجیح می‌دهند به جای تنها ماندن، وقت خود را با دیگران با همان دورنمای ناخوشایند بگذرانند. آنهایی که در گروه کنترل بودند، که انتظار شوک الکتریکی ناخوشایند را نداشتند، ترجیح دادند تنها باشند یا برایشان مهم نبود که با دیگران باشند یا نه.

یک نتیجه از این خط تحقیق این بود که “بدبختی فقط هر نوع شرکتی را دوست ندارد، بلکه فقط شرکت بدبخت را دوست دارد” (Schachter, 1959, p. 24).

چرا تهدیدات زندگی واقعی و دستکاری های آزمایشگاهی اضطراب آور باید نیاز به وابستگی را برانگیزد؟ چرا افراد مضطرب و مضطرب باید بخواهند با افراد مضطرب و مضطرب دیگر تعامل داشته باشند؟ یک پاسخ این است که چنین وابستگی فرصت مقایسه اجتماعی را فراهم می کند. مردم می‌خواهند با دیگران – حتی غریبه‌ها – باشند تا درباره آنچه در حال رخ دادن است ارتباط برقرار کنند، برداشت‌هایشان را با هم مقایسه کنند و درباره اینکه چه کاری باید تصمیم بگیرند. موقعیت‌های برانگیختگی ما را به دنبال «وضوح شناختی» برای دانستن آنچه اتفاق می‌افتد و «وضوح عاطفی» می‌برد (Gump & Kulik، 1997؛ Kulik et al., 1996).

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا