
اختلالات روانی و شخصیتی از جمله موضوعاتی هستند که در دنیای روانشناسی و سلامت روان همواره مورد توجه قرار گرفتهاند. این اختلالات نه تنها زندگی فرد مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهند، بلکه میتوانند بر اطرافیان او نیز اثرات عمیقی بگذارند.
در میان انواع اختلالات شخصیت و بیماریهای روانی، برخی به دلیل شدت، پیچیدگی و تأثیرات مخربشان بهعنوان خطرناکترینها شناخته میشوند. اما سؤالی که اغلب مطرح میشود این است: آیا میتوان یک اختلال را بهطور قطعی “بدترین” نامید؟ در این مقاله به بررسی مفهوم “بدترین نوع اختلال شخصیت” و همچنین انواع بیماریهای روانی خطرناک میپردازیم و تلاش میکنیم با زبانی ساده و قابلفهم، ابعاد مختلف این موضوع را روشن کنیم.
ابتدا باید درک کنیم که اختلالات شخصیت چیستند. این اختلالات به الگوهای پایدار و ناسالم تفکر، رفتار و احساس اشاره دارند که از هنجارهای فرهنگی و اجتماعی فاصله زیادی دارند و معمولاً از دوران نوجوانی یا جوانی آغاز میشوند. این الگوها انعطافناپذیرند و فرد مبتلا اغلب نمیپذیرد که مشکلی دارد، بلکه دیگران را مقصر مشکلات خود میداند.
از سوی دیگر، بیماریهای روانی خطرناک طیف وسیعتری دارند و شامل اختلالاتی میشوند که ممکن است به خود فرد یا دیگران آسیب جدی وارد کنند، چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی. حالا بیایید به این بپردازیم که چرا برخی از این اختلالات بهعنوان “بدترین” یا “خطرناک” دستهبندی میشوند.
یکی از اختلالاتی که اغلب در بحث “بدترین نوع اختلال شخصیت” مطرح میشود، اختلال شخصیت ضداجتماعی است. این اختلال که گاهی با عنوان “سایکوپاتی” یا “روانآزاری” نیز شناخته میشود، با ویژگیهایی مثل بیتوجهی به حقوق دیگران، فقدان حس همدلی، رفتارهای تکانشی و اغلب تمایل به نقض قوانین مشخص میشود.
افرادی که به این اختلال مبتلا هستند، ممکن است بهراحتی دروغ بگویند، دیگران را فریب دهند یا حتی دست به اعمال خشونتآمیز بزنند بدون اینکه احساس پشیمانی کنند. آنچه این اختلال را خطرناک میکند، نه فقط تأثیر آن بر خود فرد، بلکه تهدیدی است که برای جامعه ایجاد میکند. تصور کنید فردی که هیچ احترامی برای قوانین یا احساسات دیگران قائل نیست، در موقعیتهایی قرار گیرد که قدرت یا نفوذ دارد؛ نتیجه میتواند فاجعهبار باشد.
حالا اگر بخواهیم کمی عمیقتر به این موضوع نگاه کنیم، باید گفت که اختلال شخصیت ضداجتماعی تنها یکی از چندین اختلال شخصیتی است که در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) به سه دسته کلی تقسیم میشوند: دسته A (عجیب و غریب)، دسته B (نمایشگر و هیجانی) و دسته C (اضطرابی). اختلال ضداجتماعی در دسته B قرار میگیرد و همراه با اختلالاتی مثل اختلال شخصیت مرزی، اختلال شخصیت نمایشی و اختلال شخصیت خودشیفته بررسی میشود. اما چرا ضداجتماعی اغلب بهعنوان بدترین نوع شناخته میشود؟ پاسخ در شدت تأثیرات آن نهفته است. در حالی که فردی با اختلال شخصیت مرزی ممکن است به خودش آسیب بزند یا روابطش را خراب کند، فرد ضداجتماعی میتواند بهطور فعال به دیگران صدمه بزند، چه از نظر فیزیکی، چه عاطفی و چه مالی.
در کنار اختلالات شخصیت، بیماریهای روانی خطرناک دیگری هم وجود دارند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. یکی از این بیماریها اسکیزوفرنی است. اسکیزوفرنی یک اختلال روانی مزمن و شدید است که با علائمی مثل توهم (دیدن یا شنیدن چیزهایی که وجود ندارند)، هذیان (باورهای نادرست و غیرمنطقی) و تفکر آشوبناک شناخته میشود.
فردی که به اسکیزوفرنی مبتلاست، ممکن است ارتباطش با واقعیت قطع شود و در برخی موارد، این قطع ارتباط به رفتارهای غیرقابلپیشبینی یا حتی خطرناک منجر شود. برای مثال، اگر فرد هذیانی داشته باشد که معتقد است کسی قصد آسیب زدن به او را دارد، ممکن است برای “دفاع از خود” دست به خشونت بزند. البته باید تأکید کرد که اکثر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی خطرناک نیستند، اما در موارد درماننشده و شدید، این احتمال وجود دارد.
یکی دیگر از بیماریهای روانی خطرناک، اختلال دوقطبی است، بهویژه در فازهای شیدایی شدید. در این اختلال، فرد دورههایی از افسردگی عمیق و شیدایی (احساس سرخوشی بیشازحد، انرژی زیاد و رفتارهای پرخطر) را تجربه میکند.
در فاز شیدایی، فرد ممکن است تصمیماتی بگیرد که زندگی خودش یا دیگران را به خطر بیندازد، مثل رانندگی بیمحابا، خرج کردن بیرویه پول یا حتی درگیریهای فیزیکی. چیزی که این اختلال را خطرناک میکند، عدم توانایی فرد در کنترل رفتارهایش در این دورههاست. بدون درمان مناسب، این نوسانات خلقی میتوانند عواقب جبرانناپذیری داشته باشند.
حالا بیایید به اختلال تجزیهای هویت (که قبلاً بهعنوان اختلال چندشخصیتی شناخته میشد) نگاهی بیندازیم. این اختلال زمانی رخ میدهد که فرد دو یا چند هویت مجزا در ذهنش دارد که به نوبت کنترل رفتارش را در دست میگیرند. هر هویت ممکن است شخصیت، رفتار و حتی خاطراتی کاملاً متفاوت داشته باشد. آنچه این اختلال را خطرناک میکند، غیرقابلپیشبینی بودن آن است.
تصور کنید یکی از هویتها آرام و مهربان باشد، اما هویت دیگر خشن و پرخاشگر. این تغییر ناگهانی میتواند اطرافیان را غافلگیر کند و در موارد نادر، به موقعیتهای خطرناک منجر شود. هرچند این اختلال بسیار نادر است و اغلب در فیلمها بیشازحد اغراقآمیز نشان داده میشود، اما تأثیراتش بر زندگی فرد و نزدیکانش غیرقابلانکار است.
در میان اختلالات شخصیتی، اختلال شخصیت پارانوئید هم شایسته توجه است. این اختلال در دسته A قرار دارد و با بیاعتمادی شدید و سوءظن مداوم به دیگران مشخص میشود. فرد مبتلا ممکن است فکر کند که همه قصد آسیب زدن به او را دارند، حتی بدون هیچ مدرکی. این سوءظن میتواند به انزوای اجتماعی منجر شود یا در موارد شدید، فرد را به سمت رفتارهای دفاعی تهاجمی سوق دهد. اگرچه این اختلال به اندازه ضداجتماعی مستقیماً خشونتآمیز نیست، اما پتانسیل ایجاد تنش و درگیری را دارد، بهخصوص اگر فرد احساس کند که “تهدید” واقعی است.
تا اینجا به چند مورد از اختلالات شخصیت و بیماریهای روانی خطرناک اشاره کردیم، اما سؤال اصلی این است: آیا واقعاً میتوان یکی را “بدترین” نامید؟ حقیقت این است که این موضوع به دیدگاه ما بستگی دارد.
از نظر تأثیر بر خود فرد، اختلال شخصیت مرزی ممکن است بدترین باشد، چون افراد مبتلا اغلب با احساس پوچی، نوسانات خلقی شدید و تمایل به خودآزاری دستوپنجه نرم میکنند. از نظر خطر برای دیگران، اختلال ضداجتماعی و اسکیزوفرنی درماننشده ممکن است در صدر قرار بگیرند. از نظر پیچیدگی درمان، اختلالاتی مثل تجزیهای هویت چالشبرانگیزند، چون تشخیص و مدیریت چند هویت کار آسانی نیست.
درمان این اختلالات هم موضوع مهمی است که باید به آن بپردازیم. برای اختلالات شخصیت، رواندرمانی (مثل درمان شناختی-رفتاری یا دیالکتیکال) اغلب اولین قدم است. در مورد بیماریهای روانی مثل اسکیزوفرنی یا دوقطبی، ترکیبی از دارو (مثل ضد روانپریشیها یا تثبیتکنندههای خلق) و رواندرمانی توصیه میشود.
اما نکته کلیدی اینجاست که بسیاری از افراد مبتلا به این اختلالات، بهویژه اختلالات شخصیت، بهسختی قبول میکنند که نیاز به کمک دارند. این مقاومت به درمان، خود یکی از دلایلی است که این اختلالات را خطرناک و پیچیده میکند.
از منظر اجتماعی هم باید به این موضوع نگاه کنیم. جامعه اغلب افراد مبتلا به این اختلالات را قضاوت میکند یا برچسب “دیوانه” به آنها میزند، در حالی که این افراد بیش از قضاوت، به حمایت نیاز دارند. برای مثال، فرد مبتلا به اختلال ضداجتماعی ممکن است به دلیل رفتارهایش طرد شود، اما این طرد شدن میتواند او را به سمت رفتارهای مخربتر سوق دهد. در مقابل، یک محیط supportive میتواند به کاهش شدت علائم کمک کند.
در نهایت، بدترین نوع اختلال شخصیت یا خطرناکترین بیماری روانی به معیارهایی مثل شدت علائم، تأثیر بر زندگی فرد و اطرافیان، و پاسخ به درمان بستگی دارد. اما چیزی که قطعی است، این است که هیچکدام از این اختلالات به خودی خود “بد” نیستند؛ آنها شرایطی هستند که ذهن انسان را درگیر میکنند و با تشخیص بهموقع و مراقبت مناسب، میتوان اثراتشان را کاهش داد. مهم این است که به جای ترسیدن یا دوری کردن از این موضوعات، آنها را بشناسیم و به دنبال راهحل باشیم.
نکات، ترفندها و توضیحات به زبان ساده
بیایم یه کم خودمونیتر حرف بزنیم! اگه با کسی روبهرو شدی که فکر میکنی یه جور اختلال شخصیت یا بیماری روانی داره، چیکار باید بکنی؟ اول از همه، خودتو آروم نگه دار و قضاوت نکن. این آدما معمولاً خودشونم نمیدونن چرا اینجوری رفتار میکنن، پس با عصبانیت یا ترس فقط اوضاع رو بدتر میکنی.
مثلاً اگه طرف یه دفعه پرخاشگر شد (مثل کسی که ممکنه ضداجتماعی باشه)، به جای دعوا راهتو بکش و برو! یا اگه یکی هی حرفای عجیب میزنه و انگار تو دنیای خودش سیر میکنه (مثل اسکیزوفرنی)، سعی نکن به زور قانعش کنی که “نه، این واقعی نیست”، چون فقط گیجتر میشه. به جاش آروم باهاش حرف بزن و اگه شد، یه نفر متخصص رو خبر کن.
یه ترفند دیگه اینه که اگه خودت یا یکی از نزدیkat علائم عجیب دارین (مثل خلقوخوی عجیب یا فکرای تکراری)، یه دفترچه بردار و بنویس چی حس میکنی و کی اینجوری میشی. این کار به روانشناس یا روانپزشک خیلی کمک میکنه که بفهمه مشکل چیه.
در مورد درمان هم، صبور باش. این جور چیزا یه شبه درست نمیشن. دارو و حرف زدن با متخصص یه کم زمان میبره تا جواب بده، ولی ناامید نشو. و یادت باشه، اگه یکی رو میشناسی که این مشکلاتو داره، یه لبخند و یه “کنارت هستم” ساده میتونه بیشتر از چیزی که فکر میکنی حالشو بهتر کنه!